در این میان عده دیگری از اندیشمندان و سیاسیون سابق با تکیه بر برخی داده ها و سرمایه های اجتماعی، آینده ایران در دراز مدت را آینده ای درخشان و روشن می بینند. یکی از این افراد داریوش شایگان بود که در آخرین گفته ها و نوشته های خود آینده روشنی را برای ایران متصور بود. شایگان با برجسته ساختن و تاکید به تحصیل کرده بودن نسل جوان و علاقه آنها به فرهنگ و هنر و ادبیات در دراز مدت را باعث توسعه و جهش موقعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران در جهان می دانست . یکی دیگر از افرادی که مدام به سرمایه اجتماعی و قدرت علمی میلیون ها جوان ایرانی به ویژه زنان تاکید دارد و آن را برگ برنده بزرگ جامعه ایران می داند اردشیر زاهدی از چهره های سیاسی برجسته عصر پهلوی است. زاهدی بیشتر از آنکه بر نظام سیاسی حاکم توجه داشته و رفتن یا ماندن آن را عامل توسعه یا عدم توسعه جامعه قلمداد کند به نیروهای اجتماعی توجه دارد و انسانهای تحصیل کرده و جویای دانش و آگاهی را ملاک اصلی قدرت و توسعه کشور می داند.
به نظر می رسد شایگان و زاهدی قدم اول توسعه یا عدم توسعه یک جامعه را منوط به سطح علمی و فرهنگی آن جامعه می دانند و بر اساس چنین دیدگاهی به آینده ایران خوشبین هستند.
اردشیر زاهدی در سالهای اخیر به چهره متفاوتی از سایر بازیگران عصر پهلوی تبدیل شده است. زاهدی در نهمین دهه زندگی خود سخنان متفاوتی بر زبان می آورد که باعث بهت و عصبانیت بسیاری از سلطنت طلبان و همراهان سابق خویش است.
اردشیر زاهدی فرزند فرزند فضل الله زاهدی که پس از کودتای ۲۸ مرداد به نخست وزیری رسید است. او مدتی داماد شاه بود و همیشه یکی از مورد اعتمادترین افراد محمدرضا شاه پهلوی به شمار می رفت.
محمود طلوعی در کتاب بازیگران عصر پهلوی اردشیر زاهدی را فردی فاقد مبادی آداب و مغرور معرفی می کند که در مقام وزارت خارجه و سفیری ایران در آمریکا، هیچ نخست وزیر و وزیرخارجه ای را به رسمیت نمی شناخت و امور خود را مستقیما با شخص شاه هماهنگ کرده و پیش می برد.
زاهدی برای آخرین بار در شهریور سال ۵۷ به ایران سفر کرد و در همان ماه به علت انتقاد به نحوه برخورد شاه با مخالفین کشور را برای همیشه ترک کرد. زاهدی در ماههای آخر حکومت پهلوی طرفدار برخورد قاطع و نشان دادن مشت آهنین از سوی محمدرضا شاه بود.
آخرین سخنان و مواضع زاهدی در گفتگو با بی بی سی فارسی حاوی نکات جالبی است.